دل بی تو به جان آمد

دل بی تو به جان آمد

گفتی که

رفته رفته چو عمر

آیمت به سر!

عُـمَرم ز دیر آمدنت

رفتـه رفتـه

رفـت...

محتشم کاشانی


گفتي كه رفته رفته چو عمر آيمت به سر
عمرم ز دیر آمدنت،
 رفته رفته 

ر ف ت...



محتشم كاشاني




بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار*

گفتی که
رفته رفته چو عمر
آیمت به سر

عمرم زدیر آمدنت
رفته رفته
رفتــــ....

محتشم کاشانی

*بی عمر
زنده‌ام من و این
بس عجب مدار

روز فراق را
که نهد در شمار عمر؟!

حافظ شیرازی (+)

صـورت یـار مـی‌کـشـم دفـع مـلـال مـی‌کنم.....

بـس  کـه همیشه در غمت، فکر محال می‌کنم          هـجـر تـو را ز بـی‌خودی، وصل خیال می‌کنم
شـب کـه مـلول می‌شوم، بر دل ریش تا سحر          صـورت یـار مـی‌کـشـم، دفـع مـلـال مـی‌کنم



محتشم کاشانی
برای خواندن متن کامل شعر به ادامه ی مطلب بروید.

ادامه نوشته

سـر بـه زانـوی خـیـال تـو هـلـالـی شـده‌ام

سـر بـه زانـوی خـیـال تـو هـلـالـی شـده‌ام         آن قـدر مـیـل بـه ابـروی تو دارم که مپرس
از خـم مـوی تـوام رشـتـهٔ جـان مـیـگـسلد          آن قـدر تـاب ز گـیـسوی تو دارم که مپرس

 


محتشم کاشانی
برای دیدن یک تصویر مرتبط اینجا را کلیک کنید.
برای خواندن متن کامل شعر به ادامه ی مطلب بروید.

ادامه نوشته

بر خاک عزیزی ست ولی پیرهنش را...‏

پس با زبان پر گله آن بضعة الرسول
رو در مدینه كرد كه یا ایها الرسول‏

این كُشتۀ فتاده به هامون؛ حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون؛ حسین توست‏

بر خاک عزیزی ست ولی پیرهنش را...

این نخل‏ تر كز آتش جان سوز تشنگى
دود از زمین رسانده به گردون؛ حسین توست‏

این ماهى فتاده به دریاى خون كه هست
زخم از ستاره بر تن‏ش افزون؛ حسین توست‏

این غرقۀ محیط شهادت كه روى دشت
از موج خون او شده گلگون؛ حسین توست‏

این خشك لب فتاده دور از لب فرات
كز خون او زمین شده جیحون؛ حسین توست‏

این شاه كم سپاه كه با خیل اشک و آه
خرگاه زین جهان زده بیرون؛ حسین توست

این قالب طپان كه چنین مانده بر زمین
شاه شهید ناشده مدفون؛ حسین توست

محتشم کاشانی‏‏‏

‏* شرمنده اگه ابیات این ترجیع بندرا زیاد استفاده کرده ام، شاید چون دلم خواسته، کم حوصله هایی مثل خودم هم که حوصله نمیکنند دوازده بند را یکجا بخوانند، اینطور خورد خورد بخوانند لااقل.‏

* عنوان برگرفته از شعر "خود را برسانید که داغ است خبرها"ِ حسن بیاتانی.‏

* و زینب سلام الله علیها در روز عاشورا فرمود:
‏"الیوم مات جدی رسول‌الله... الیوم ماتت امّی فاطمة و ابی علی و اخی الحسن علیهم سلام‌الله، یا خلیفة الماضی و ثمال الباقی..."
‏"امروز جدّم رسول خدا کشته شد... امروز مادرم فاطمه و پدرم علی و برادرم حسن کشته شدند؛ ای یادگار رفتگان و پناه بازماند‌گان..."‏
‏‏

کنار رود و لب تشنه، تمامِ غنچه‌های او

بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب، سلیمان کربلا

کنار
 رود و لب
 تشنه...‏

از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا...‏‏

محتشم کاشانی
‏‏‏* کامل ترجیع بند را از اینجابخوانید که این از بند دوم است.‏‏

‏‏* عنوان برگرفته از این لالایی.‏

* نوای "بر لب دریا لب دریادلان خشکیده است" با صدای کویتی پور هم شنیدنی ست.‏

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک...‏

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زان گل که شد شکفته به بستان کربلا...‏


نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است...‏


سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!‏

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!‏
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟!‏

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین؟!‏
بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است...‏‏
محتشم کاشانی

پ.ن: انصافا بهترین شعری که برای این مصیبت سروده شده، همین ترجیع بند محتشم است. خودش روضۀ کامل است. اگر کاملش را نخوانده اید، چیز زیادی از دست داده اید! بند نه و ده، عجیب حالم را به هم میریزد. در ادامه مطلب میآورمش.
ادامه نوشته